دغدغه های فرهنگی

دغدغه های فرهنگی

کتاب شریف دغدغه های فرهنگی

دغدغه های فرهنگی را احتمالا می شناسید. کتابی که با شیوه «شرح مزجی» نوشته شده است. کتابی به شدت مفید و اثرگذار برای هر کس که علاقه مند است فعالیت فرهنگی کند.

متن محوری کتاب، مربوط به دیدار مقام معظم رهبری با عناصر جبهه‌ی خودی در حوزه‌ی فرهنگ در تاریخ 22/4/73 می‌باشد.

در این جلسه هم مسئولان دولتی در حوزه‌ی فرهنگ حضور داشته‌اند و هم گروه‌های مستقل فرهنگی. عناصر جبهه‌ی خودی در حوزه‌ی فرهنگ در حال تکثیر هستند. این جمع ریزش‌ها و رویش‌هایی داشته است. چه بسا کسانی در این دیدار حضور داشته‌اند و هم‌اکنون عضو جبهه‌ی خودی نیستند و چه بسا کسانی که در هنگام این سخنرانی، هنوز متولد نشده‌ بودند، اما مخاطب این صحبت‌ها خواهند بود؛ چنان‌که امیرالمؤمنین بعد از جنگ جمل فرمود: «و لَقد شَهِدَنا فی عَسْکَرِنا هذا أَقْوامٌ فی أَصلابِ الرِّجالِ و أَرْحامِ النِّساءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الایمان‏» چه بسیار کسانی که هنوز به دنیا نیامده‌اند و در جنگ جمل همپای امیرالمؤمنین شمشیر زده‌اند. لذا همه‌ی کسانی که این کتاب را مطالعه می‌کنند، می‌توانند خود را حاضر در جلسه و ناظر به کلام مبارک ایشان ببینند.

این کلماتِ راه‌گشا، امروز چراغ راه رویش‌های مبارک جبهه‌ی فرهنگ است که همه باید این بیانات را تطبیق دهیم با شرایط فردی، جمعی و جامعه‌ی خودمان.


۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر ......

طرح اولیه یک حرکت فرهنگی

طرح اولیه یک حرکت فرهنگی

کلیات:

حرکت جهادی نوروز   92 گروه خادمان ام ابیها سلام الله علیها، در منطقه چلهول استان لرستان (بین خرم آباد و پل دختر) برگزار می‌شود.

از بین روستاهای موجود در منطقه، 7 روستای هدف به ترتیب زیر شناسایی شده اند:

  1. آب پره 15 تا 20 خانوار
  2. بیشه زرده 17 تا 25 خانوار
  3. چمورت عزیزالله 12 تا 15 خانوار
  4. وره زرد 52 خانوار
  5. گز 40 خانوار
  6. احمدآباد 18 خانوار (4 بخش روستا روی هم رفته 80 خانوار دارند)
  7. لتوند برآفتاب 30 خانوار

فاصله بین روستاها نسبتاً کم است و هر صبح دو مربی مرد و سه مربی خانم به هر روستا اعزام می شوند و پیش از غروب باز می گردند. یک مربی در هر روستا، مسئولیت کل گروه پنج نفره را به عهده خواهد داشت. خواهران بر اساس برنامه ریزی خودشان به فعالیت می پردازند و تنها رعایت امنیت و هماهنگی مکان حضور و فعالیت شان با مسئول روستا خواهد بود.

به طور پیش فرض، تقسیم کار بین مربیان آقا بر اساس رده سنی مخاطبان است. به این معنا که کودکان ابتدایی با یک مربی و جوانان با مربی دیگر سر و کار خواهند داشت. رده های سنی بین این دو بر اساس توانایی مربیان و میزان رشد خود متربی تقسیم می شوند.

محل اسکان در مدرسه ای داخل روستای گز است. فعالیت عمرانی نیز در چند روستا پراکنده است.


۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر ......

خطوط موازی

خطوط موازی

آیا قد علم کردن یک نهاد خصوصی در مقابل ارگان های دولتی خوب است یا نه؟ مثلا آیا اگر آموزش و پرورشی داریم که از کارش راضی نیستیم، راه بیفتیم و یک سیستم آموزشی دیگر تاسیس کنیم و سعی کنیم با شیوه انقلابی! آن را اداره کنیم! باعث اصلاح سیستم آموزشی می شویم؟

یا مثلا آیا اگر در مقابل جشنواره فیلم فجر، جشنواره فیلم مردمی عمار را علم کنیم و در مقابل نمایشگاه رسانه های دیجیتال، نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی را، موجب بهبود فضای مجازی و سینما خواهیم شد؟

آیا این گونه مقابله با ارگان های دولتی به صواب است یا خطا؟

*

وقتی نهادهای حاکمیتی در حوزه ای مسئولیت دارند و وظیفه خویش را به درستی انجام نمی دهند، ممکن است به خاطر اهمیت آن حوزه نتوانیم انحرافش را تحمل کنیم و به دنبال راهی برای اصلاح باشیم.

معمولا راحت ترین شیوه، راه اندازی نهادی موازی است که در مقابل نهاد دولتی جوانه بزند و رشد کند.

با توجه به غرور ارگان های دولتی، این اقدام باعث اصلاحشان نخواهد شد. ارگان دولتی به جوانه رقیبش به چشم تحقیر می نگرد و یا از قوه جبر برای زمین زدنش سود می برد یا اصولا وقعی به چنین امور سخیفی! نمی گذارد.

اگر به هر صورت آن جوانه ی موازی رشد کند و به قدری بزرگ شود که نهاد دولتی احساس خطر کند، باز هم به دنبال اصلاح خود بر نخواهد آمد. بلکه یا تمام تلاش خود را برای ایجاد انحصار قانونی و شروع دعوای حقوقی مصروف خواهد کرد یا همچنان سر خود را با تمام قدرت در زیر برف نگه خواهد داشت.

اگر از پس بازی های حقوقی، (به دلیل پشتوانه مردمی یا قدرت های سالم و ناسالم دیگر) نهاد رقیب همچنان بتواند خویش را حفظ کند، احتمالا یک نمونه فعالیت سالم را به نمایش خواهد گذاشت و در مقابل یک ارگان رسمی دولت را از کار خواهد انداخت. حالا چنین اتفاقی خوب است یا بد؟

*

به نظر نگارنده، دراکثر موارد، از کار انداختن یک ارگان دولتی ناصواب است. به طور عمومی می توان گفت یک نهاد خصوصی نباید کاری را که دقیقا در شرح وظایف فلان ارگان دولتی است آغاز کند.

به عنوان نمونه حضرت آقا در دیدار با هیئت دولت چنین فرموده اند:

در دولت نباید کارهاى موازى انجام بگیرد. کار موازى چند عیب دارد: اولاً هزینه‌ى انسانى زیادى بیجا مصرف میشود، ثانیاً هزینه‌ى مالى زیادى مصرف میشود، ثالثاً تناقض در تصمیم‌گیرى‌ها به وجود مى‌آید - وقتى دو دستگاه مسئول یک کارى هستند، این یک تصمیم میگیرد، آن هم یک تصمیم دیگر میگیرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئولیت لوث می شود. فرض کنید توى فلان مسئله‌ى اقتصادى یا مسئله‌ى فرهنگى یا مسئله‌ى سیاست خارجى یا هرچه، اگر چنانچه یک مشکلى پیش بیاید، مسئولیت لوث میشود. وقتى کار موازى انجام گرفت، مسئولیت لوث میشود. بین دولت - یعنى قوه‌ى مجریه - و بعضى از دستگاه‌هاى بیرون از قوه‌ى مجریه، یک جاهائى بعضى موازى‌کارى‌ها هست. همه‌ى تلاشمان این است که بلکه این موازى‌کارى‌ها را یک جورى حل کنیم، اصلاح کنیم، علاج کنیم. در داخل دولت، دیگر نبایستى از این موازى‌کارى‌ها به وجود بیاید. حالا یک موارد خاصى هست؛ اما کلى‌اش این است که موازى‌کارى خوب نیست.

این فرمایشات، در مورد موازی کاری در دولت است، اما علاوه بر آنکه اشکالات موازی کاری در داخل و خارج دولت یکسان است، اشاره هایی نیز به موازی کاری دولت و نهادی در خارج از آن در این کلام وجود دارد.

همچنین به این نکات حضرت آقا در دیدار با سازمان تبلیغات توجه کنید:

سازمان تبلیغات اسلامى و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى باید از انجام کارهاى موازى بپرهیزند و هر یک به طور مشخص وظایف ذاتى خود را انجام دهند. البته نباید حوزه هنرى را دست بزنید، چون تشکیلاتى است که روى آن خیلى کار شده و حقى هم به هنر مذهبى و دینى دارد و باید به عنوان یک پایگاه، همیشه حزب اللهى بماند و در کار نفوذ ارزشها و معارف دینى در بدنه هنر، از همه جلوتر باشد.

دقت کنید که حضرت آقا اولا از موازی کاری بر حذر می دارند و ثانیا حفظ حوزه هنری را هم به آن خاطر که «خیلی روی آن کار شده است» لازم می دانند. یعنی نه آنکه چنین موازی کاری واضحی که بین حوزه هنری و وزارت ارشاد وجود دارد خوب باشد، اما حالا که چنین ارگانی ایجاد شده و این همه رشد کرده است، آن را حفظ کنید. ثالثا بلافاصله برای تفکیک وظایف و حداقل کردن موازی کاری تلاش می کنند و فعالیت حوزه هنری را به هنر مذهبی و دینی محدود می نمایند.

به نظر شما اگر حوزه هنری به تازگی تشکیل شده بود، حضرت آقا آن را از سایر موازی کاری ها استثنا می کردند؟ به عبارت دیگر آیا این تشکیلات -فارغ از میزان زحمتی که تا کنون برایش کشیده شده است- ذاتا ضروری است؟

*

به همین نسبت احساس می کنم که راه اندازی برنامه هایی مثل نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی که دقیقا در مقابل نمایشگاه رسانه های دیجیتال راه افتاده است، منطقی و صحیح نیست. چه بسا راه اندازی خود «مجمع فعالان فضای مجازی» نیز (آنگونه که اکنون فعالیت می کند) موازی مرکز رسانه های دیجیتال باشد و شاید با شیوه و اهداف دیگری بتوان حضورش را ضروری دانست.

*

دیدار اخیر حضرت آقا با جشنواره فیلم مردمی عمار نیز (که به طور واضحی در مقابل جشنواره فیلم فجر راه افتاده است) نمی تواند توجیهی برای اقدامات مشابه باشد. چه آنکه:

1- حضرت آقا با حوزه هنری نیز دیدار کرده اند و آن فرمایش ها را داشته اند، پس اصل دیدار دلیل چنین امری نیست.

2- به نظر می رسد که اساسا جشنواره فیلم عمار، حوزه ای از سینما را پوشش می دهد که در حوزه اهداف جشنواره فیلم فجر نیست: «سینمای مردمی»

3- ممکن است به دلایلی در حوزه سینما، چنین راه حلی ضروری باشد و این از همان موارد استثنا به شمار آید.


برگرفته شده از پرهنگ joshaghan.blog.ir
۰۳ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر ......

مهاجر آمد

با اجازة تنها دوست خوبم خدا


حرفهای دلم


یادمه اولین باری که گفتم خدا را میبینم ،پدرم با متانت خاص ومردانهاش صورتش را گرداند ومثل اینکه از گناه کبیره کسی گذشت کرده باشه به روی خودش نیاورد .
مریم خواهرم به سرعت رویش را به طرف من کرد وداد زد دروغگو.نمیتوانستم از خودم دفاع کنم دیدن خدا آنقدر برایم صریح و واضح بود که هیچ جوری نمیتوانستم توجیهش کنم .خودم را جمعوجورکردم وچون دیدم کاری از دستم ساخته نیست بدون هیچ معطلی شکایتش را پیش مادرم بردم . بر خلاف همیشه مادر طرف خواهرم را گرفت و من باورم شد که دروغ گفتهام . ولی... من خدا را دیده بودم .
فردای آن روز کتاب شعر راـ که یادم میآید خواهرم برایم خریده بود ـ باز کردم و شروع کردم به خواندن . یک شعر که کاملاً خاطرم نمیآید ،نوشته بود :
خدا را در دل خود جوی یک چند
خدا در رنگ و بوی گل نهان است
و...
من با خودم فکر کردم خدا به این خوبی مگر کار بدی کرده است که در رنگ و بوی گل نهان شده است و چه طوری خدا به این بزرگی در دل یک آدم جا میشود .
ولی... من خدا را میدیدم. داخل اطاق،حیاط ، پارک و... .همه جا بود ولی قایم نشده بود . حتی برای اینکه مطمئن شوم که خدا در رنگ و بوی گل نهان نشده یک گل را پرپر کردم.
کمکم که بزرگتر شدم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که انسان عاقل هر چه را که میبیند،نباید بگوید و نمیگوید . اگر هم بگوید یا به دروغگویی متهم میشود و یا به دیوانگی .
من هر روز و شب خدا را میدیدم ،من از او نمیترسیدم و او مرا بسیاردوست داشت.
سالها گذشت و من بزرگتر شدم و هنوز خدا را میدیدم ولی دیگر به کسی نمیگفتم .دیگر نمیخواستم به کسی بگویم خدا را میبینم.یک روز فهمیدم بعضیها خدا را میبینند. این را از آنجا فهمیدم که یک نفر رنگ خدا را دید و انتظار داشت خدا برای معالجة مادرش به روستا بیاید.
کیف و کتابم را جمع وجور میکنم و از خدا اجازه میگیرم به خانه بروم .در طول راه کلی با خدا دردِ دل میکنم.به خانه میرسم وتصمیم میگیرم برگة سفید را پر کنم از نوشتههای دلم.شاید بگویند دیوانه و یا دروغگو. مهم نیست.ولی مینویسم:
به نام و با اجازةتنها دوست خوبم خدا . من خدا را میبینم... .


۳۰ دی ۸۱ ، ۱۸:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سحر ......

http://up.vbiran.ir/uploads/12157145114371126932_i27ja57lu1nl2njj7tow.gif

http://up.vbiran.ir/uploads/2159214511437131014_wyectthpahpq1ev9nf8.gif http://up.vbiran.ir/uploads/9685145114371316981_khwjflqbvqttwjavupck.gif

http://up.vbiran.ir/uploads/8900145043975421654_wwwsimshorq%20(14).gif