صدا و سیما درگیر تغییراتی جدی است که میتواند آینده
این رسانه را تعیین کند. رئیس جدید رسانه ملی، با نگرشی جدید وارد شده است
و ضروری است اصلاحات گستردهای انجام دهد. البته این به معنای نادیده
گرفتن زحمات مهندس ضرغامی نیست، بلکه تغییر مسیری است که شاید بدون تغییر
رئیس امکانپذیر نبود.
برای تغییرات ساختاری و چابکسازی، مهم آن است که
به درستی، وظیفه اصلی سازمان شناخته شود و حداقل وظایف حاشیهای در سازمان
بماند و بیشینه آن به بخشهای خصوصی یا غیر خصوصی واگذار شود.
مهمترین
وظیفه سازمان صدا و سیما کدام است؟ چه کاری است که تنها از سازمان صدا و
سیما پذیرفته است و جای دیگری قدرت و امکان آن را ندارد؟ پاسخ «
نظارت و پخش»
است. حتی تولید برنامه نیز جزء شایستگیهای ویژه صدا و سیما نیست. شایستگی
اصلی سازمان در نظارت و پخش است و بر این مبنا باید چابکسازی صورت پذیرد.
یعنی حرکت به سمتی باشد که شایستگیهای اصلی سازمان، بخش قابل توجهی در
سازمان باشند و سایر وظایف، به راستی حاشیهی این دو کار به حساب بیایند.
اما کدام گزینهها برای اصلاح، پیش روی رئیس جدید هستند؟ با یک نگاه داخلی به سازمان صدا و سیما این موارد را پیشنهاد میدهم:
- اصلاح فرایندها و ساختارها: با تمرکز بر
شایستگی اصلی سازمان، بخش عمدهای از فرایندها و ساختارها، قابل اصلاح
هستند. فرایند برونسپاری نیازمند بازنگری و جدی شدن است. در سیما البته تا
حدی این فرایند جا افتاده است اما در عین حال اشکالاتی دارد که نیازمند
رفع است. در سایر بخشهای سازمان (صدا، مراکز استانی، فنی و...)
برنامهریزی بیشتری برای این بخش نیاز است. به علاوه، بخشهای ستادی سازمان
بسیار فربهتر از بخشهای صف هستند و همین نشان دهنده آن است که سازمان بر
اساس وظیفهی اصلی خودش گسترش نیافته است. در این زمینه اقدامات خوبی در
حال انجام است و پیشنهادهای فراوانی نیز وجود دارد که مطمئناً آقای سرافراز
به دنبال جمعآوری آنها از داخل سازمان خواهد بود.
- کاهش نیروی انسانی دائمی یا جلوگیری از افزایش آن: سازمان
صدا و سیما، تعداد زیادی نیرو در وضعیتهای همکاری مختلف دارد. نیروهای
رسمی، پیمانی، حقالزحمهای، برنامهای و شرکتی، از معروفترین انواع
همکاران صدا و سیما هستند. همهی ما وقتی صحبت از نیروی انسانی پیش میآید،
تقاضای ثبات شغلی برای عوامل داریم و از ارگان مربوطه میخواهیم نیروهای
خود را استخدام کند و حقوق کافی بدهد و همه بیمه باشند و از این دست
مطالبات. اما وقتی پای بررسی عملکرد میآییم، از تعدد نیروی انسانی و
بهرهوری پایین و امثال آن انتقاد میکنیم. اما سازمان صدا و سیما راهی جز
اضافه نکردن همکاران دائمی خود ندارد. فوراً این سوال پیش میآید که
نیروهایی که قبلاً همکار بودهاند چه میشوند؟ آیا باید بیکاری افزایش
یابد؟ پاسخ این سوال البته با یک کلمه داده نمیشود. سازمان صدا و سیما،
تعداد زیادی نیروی پاره وقت نیاز دارد. مثلاً یک مجری برنامه تلویزیونی، در
روز، ماه یا سال چقدر برنامه دارد؟ آیا سازمان میتواند مثلاً 20 مجری را
استخدام کند و فقط از آنها استفاده کند؟ یا ضرورت رسانه ایجاب میکند که
تعداد زیادی مجری به صورت برنامهای با سازمان همکاری کنند و به اندازه
برنامهی خودشان حقالزحمه دریافت کنند؟ سازمان ناگزیر است که راه دوم را
انتخاب کند و در بخشهای برنامهسازی استخدام خود را متوقف کند. از همکاران
فعلی نیز اگر کسی به قطع همکاری دائمی تمایل داشته باشد، احتمالاً سازمان
صدا و سیما استقبال کند و همکاری برنامهای با او را ادامه دهد.
- بازنشسته کردن بازنشستگان: در سازمان صدا و
سیما، دوران خدمتی تعدادی از مدیران پایان یافته است اما بازنشستگی خود را
به تعویق انداختهاند. هرچند هر بازنشستگی به معنای از دست رفتن بخشی از
تجربیات است اما بازنشسته نشدن هم به معنای جلوگیری از ایدههای جدید است.
سازمان تا زمانی که بازنشتگان را به سلامت بدرقه نکند، موفق به اجرای بخشی
از تغییرات نخواهد شد.
- شرکتهای تابعه: شرکتهای تابعه سازمان صدا
و سیما، به جز آن که در راستای شایستگی اصلی سازمان نیستند، به نوعی مانع
کاهش هزینههای سازمان نیز هستند. این شرکتها از طرفی تأمین کننده انحصاری
نیازهای سازمان هستند و از طرف دیگر، از منابع انسانی، انبارها و تجهیزات
سازمان استفاده میکنند، اما با این همه خدماتی گرانتر از سایر شرکتهای
مشابه ارائه مینمایند. (روح) اصل 44 قانون اساسی به ما میگوید چنین
شرکتهایی باید حذف شوند و سازمان از بازار خصوصی، نیازهای خود را تأمین
کند.
این چهار پیشنهاد کلی، نیازمند تعیین مصادیق دقیقتر است که جای آن در
این نوشته نیست. در جلسات داخلی سازمان صدا و سیما، در مورد مصادیق دقیقتر
(مخصوصاً برای بند اول) بحثهایی در جریان است. امید که جناب دکتر سرافراز
بتوانند با انتخاب یک مسیر درست، سازمان صدا و سیما را به سمت وضعیت مطلوب
حرکت دهند.