بعد از سالیانی که بازار در تصرف نوشت افزارهای بی فرهنگی بود، بالاخره طی دو سه سال تلاش چند مجموعه کوچک و بزرگ، و با یک تلاش تبلیغاتی فراوان که صدا و سیما نیز با همه شبکههایش در آن نقش آفرید، تا حدی ورق برگشت. اما باید پذیرفت که تنها گوشهای از این ورق برگشته و هنوز درصد بسیار زیادی از محصولاتی که به خانه مردم میرود، همان است که بود. تنها درصد کمی از مردم محصولات جدید با طرحهای ایرانی اسلامی را خریدهاند و مابقی، حداکثر دلشان خواسته بخرند و چیزی در بازار نیافتهاند.
پس بدیهی است که این راه، هنوز ناتمام است و برای سال آینده (و البته ادامه سال تحصیلی که آن هم فروش زیادی دارد و نباید دست کم گرفته شود) باید بر تولید بیشتر و توزیع بهتر تمرکز شود تا در همه مغازههای لوازم التحریر، دفتری با تصویر گوسفند شبیه سازی شده ایرانی در کنار باربی بنشیند!
*
اما اگر از جبهه کاری نوشت افزار گذر کنیم، کدام جبهه فرهنگی- اقتصادی دیگر باید مورد توجه قرار بگیرد و با همکاری همه جانبه برای اصلاح آن اقدام شود؟
پاسخ از نظر من، بازار پوشاک است. آقایان مشکل کمتری دارند، اما خانمها و بچهها، برای خرید یک لباس مناسب که ضد فرهنگی نباشد، گاهی باید مغازههای زیادی را بگردند و آخر نیز با آن مدلی به خانه بروند که فرهنگی نیست اما کمتر ضد فرهنگی است. البته تمرکز بر بازار لباس زنانه و بچهگانه، به دلیل روحیات خاص بانوان! بسیار مشکل است و میتوان گفت کاری که در مورد نوشت افزار صورت پذیرفت، در مقابل کاری که بازار لباس به آن نیازمند است شبیه یک بازی بوده است. بازاری که تولیدکنندگان بسیار بیشتری دارد و همچنین خرید یک قلم کالا در آن حساسیت بیشتری برای خانمها خواهد داشت.
در این بین البته بازار پوشاک کودکان، ضروریتر و آسانتر است. همچنین به نوعی میتوان کار لباس بچهگانه را ادامه کار نوشت افزار دانست و تبلیغات مشترکی برای هر دو انجام داد که اندکی کار را سادهتر میکند.
*
از زمانی که اهمیت موضوع نوشت افزار برای بعضی نخبگان مطرح شد تا امروز، راه زیادی در آن جبههی کاری طی شده است. راهی که برای جبههی جدید، بخشی از آن را باید طی شده دانست. اگر همین شیوهی کار جهادی، برای بازار لباس کودکانه نیز مطمح نظر باشد، میتوان امیدوار بود که طی ۴ سال آینده، اتفاقات بسیار خوبی در این بازار بیفتد.
اما نکته مهم در این میان، انحصاری نکردن بعضی تولیدات است. چه در بعضی نوشت افزارها (مانند کیف) و چه در پوشاک، به دلیل تعداد زیاد تولیدکنندگان ریز و درشت، چنانچه محصولی متولی خاص داشته باشد منتشر نخواهد شد!
سالها، صنف کیف دوزان ترجیح میدادند به جای دارا و سارا، باربی و بنتن را بر کیفهای خود بدوزند تا اسیر شکایت حوزه هنری نشوند. در رقابت بین غولی مانند حوزه هنری و لشکر موشها، غول شکست خورد و این قابل پیشبینی بود.
همین اتفاق میتواند در حوزه پوشاک بیفتد. یک کارخانه لباس شکرستان تولید کند و اجازه هرگونه تحرک شکرستانی را از دیگران سلب کند! این به معنای شکست لشکر شکرستان خواهد بود. باید راههایی برای حفظ درآمد و نشر فرهنگ به طور همزمان اندیشید.
صاحب این قلم، یکی دو ایده کوچک دارد که در فضای مقتضی بیان خواهد کرد.