دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
╮∩╭ ★ تڪًــωـت ωـنگیــטּ ★ ╮∩╭
ᓄـَטּ هَـᓄـونـᓄ ڪًـه بِبینے ؋ـِڪً ᓄـیڪًـُنے خوبه حالِش
قاطیـᓄ شے حاجے ᓄـیـ؋ـَهـᓄـے زِندِگیـᓄ یه ڪًـودِتائه
خَـωـته شُدَـᓄ از تَـᓄـوᓄـِ ؋ـَرداها اَز اِداـᓄـه
نمیدانم ..
ترانه ی دوست داشتن را چگونه بخوانم ..
اما میدانم ..
تو را از نوع دیگری دوست دارم ..
چون در هر دم و بازدم ..
نامت ذکر زبانم شده ..
تا دوست داشتنت را در آغوش کشم ..