زمستان آمد و من نمیدانم فصل سرد بی تو بودن از چه زمان آغاز شد 

زمستان با این روزهای من ، هم راز است 

روزهایی که هوایش از تنهایی سرد و تن عریان باورهایش مثل شاخه های بی برگ ، شکننده 

باران ببارد یا برف ، چشمان من خیسند وقتی چتر وجود تو نیست 

باد که بوزد من آغوش تو را ندارم 

زمستان فصل تولد من است

متولد زمستان

گویی خدا میدانست که روزگار عاشقی من هم زمستانیست 

شاید در یک روز سرد زمستانی هم عاشقت شدم

تو که نباشی ، چه فرقی میکند بهار یا زمستان 

اینجا هوای منِ بی تو ، سرد است.

امشب فقط اومدم 

تا یاد خاطرات بیفتیم

یاد روزایی که بودی

یاد اولین سال بودنت

و اولین یلدای منو تو

یادمه اون شب جمع بودین

یادش بخیر اصن لحظه هاش یادم نمیره

نمیتونم فکر نکنم بهش

امشب همش یاد اون زمان افتادم

دلم میسوزه از تنهاییم

که عذاب داره خفم میکنه

کجایی عشقم ها؟

میدونی اصن چی کشیدم

همش بغض

امشب همش تلخ بود از اون جشن لعنتی

و از اون خاطرات همیشه و اون ساز زدنا

عه بازم حالم بده