این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
اگر قرار باشد یک گروه مخرب مانند طایفهی شیرازیها در جامعه منزوی شوند، مشکلات بسیاری در پیش خواهد بود. از یک طرف، وجههی مقدس این گروه و استدلالهای به ظاهر دینی و شیعی آنها، سپری است که مانع حمله به ایشان میشود. از طرف دیگر، ماجرا نباید به یک درگیری درون شیعیان منجر شود. هر چند که عمیقاً معتقدم این گروه طرفدار زیادی ندارد، اما اگر بنای فتنه گذاشته شود، با توجه به مظلومنماییها و مقدسنماییهایی که دارند، میتوانند عدهای را به شک بیندازند یا تحریک کنند. این گروه میتواند در بین طیف مذهبی و معتقد و متعصب شیعه (خدا آنها را حفظ کند) طرفدارانی دست و پا کند که نادانسته بر ضد شیعه عمل کنند.
به همین دلیل لازم است نامی برای این گروه وجود داشته باشد که این نام به یک «عنوان منفور» تبدیل شود؛ به گونهای که حتی شیرازیها هم خود را از این عنوان منفور جدا کنند. عنوانی که در رسانه به آسانی مورد طعن و تنفر قرار بگیرد، همهی ویژگیهای طایفهی شیرازیها در آن دیده شود و در نگاه اول هم عنوان مشمئز کنندهای باشد. در این صورت، به آسانی میتوان گفت کسی که اینطور فکر میکند شیعه نیست {عنوان مورد نظر} است! و به این روش، حساب این گروه را نه فقط در بین شیعیان که در جهان اهل سنت نیز روشن کرد و فرق بین تفکر آنها با تفکر شیعیان را به همگان نشان داد.
مثلاً عنوان وهابیت و تفاوتهای آن با اهل سنت، بعضی از این ویژگیها را دارد و تلاش ما آن است که نشان دهیم اهل سنت، وهابی نیست و وهابی، سنی نیست.
عنوانی که الان برای این گروه شکل گرفته است، «شیعهی انگلیسی» است. عنوانی که اخیراً توسط مقام معظم رهبری به آن اشاره شد. قبلاً آقای رحیمپور ازغدی هم بارها بر روی آن تأکید کرده است و به همین دلیل مورد تهاجم فراوانی هم قرار گرفته است. مستندی هم به عنوان «عمامههای انگلیسی» پیش از آن ساخته و منتشر شده بود.
من این عنوان را از یک جهت نمی پسندم، چرا که کلمهی شیعه در آن وجود دارد و همچنان بخشی از بدنهی شیعه محسوب میشوند! نه مانند وهابیت که گروهی جدا از اهل سنت هستند. اما از دیگر سو، «شیعهی انگلیسی» عنوانی منفور است و به واقعیت این گروه به خوبی اشاره میکند. همچنین در ادبیات عمومی هم در حال گسترش است. به دلیل تناظری که با عنوان «اسلام آمریکایی» دارد، به خوبی میتواند منتشر شود. به همین دلایل لازم است که سرمایهگذاری روی این عنوان به خوبی انجام شود و زوایای عقیدتی و اشتباهات «شیعیان انگلیسی» به خوبی تبیین شود تا هر کس چنین عقایدی را ترویج کرد، بداند که ناگزیر در مسیر انگلیسی کردن تشیع حرکت میکند و تکلیف مردم نیز با ایشان مشخص باشد.
اقداماتی مانند این شعرها نیز میتواند به این جریان و همهگیر شدن آن کمک کند:
چهره علوم جدید، ریاضیات است. منطق درونی این علوم هم از جنس منطق ریاضیات است: دو دو تا چهار تا!
اما منطق ریاضی، تنها منطق درون آدمی نیست. ما با بها دادن بیش از حد به منطق ریاضی، آن را به قدری بزرگ کردهایم که دیگر توانایی عبور از آن را نداریم. نه آن که منطق ریاضی غلط باشد، بلکه مطلق نیست، همه جا رسا نیست.
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
در کنار این منطق خشک! منطق دیگری هم هست که ذهن ریاضی، ابزار درک آن نیست. بلکه «دل» آن را میفهمد. این منطق هم البته در فرهنگ غربی رقیبی جدی دارد: «منطق دل بخواهی»
منطق دل بخواهی، می گوید «این نکته درست است، چون با هوس من سازگار است!» اما فهم دل، چیز دیگری است. فهم دل از دو گروه بر نمیآید: «یکی کسانی که دائماً با منطق «دل بخواهی» تصمیم میگیرند و دیگری کسانی که اصولاً امکان فهم دل را انکار میکنند یا نادیده میگیرند.»
البته فهم دل این گروه دوم (اگر از گروه اول نباشند!) در جان شان زبانه میکشد، اما آنها به این دلیل که با استدلال ریاضی جور در نمیآید، آن را خاموش میکنند. به همین دلیل بخشی از پرسشهایشان همواره بی جواب میماند، همانند غربیها که به پاسخ بعضی پرسشها هرگز دست نیافتند.
حتماً اشکال میگیرید که این منطق، قابل انتقال نیست. نمیشود در یک مقالهی علمی آن را نوشت و به دیگران داد تا آنها هم قانع شوند. حرف شما البته درست است، اما دلیل بر اشتباه بودن این منطق نیست. بلکه ممکن است زبان گوینده یا گوش شنونده قابلیت درک آن را نداشته باشد.
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
مثلاً خود شما، تا الان در اعماق وجودت چقدر خدا را درک کردهای؟ ممکن است از مثل منی که پیش تو دم از خدا زدهام، رنجیده باشی و به خاطر من، با خدا قهر کنی، اما نمیتوانی اعماق وجودت را از خدا خالی کنی. وقتی به اعماق دل خودت نگاه کنی، محبت امام رضا را پیدا میکنی؛ از حرارت امام حسین گرم میشوی و امید به مهدی را خواهی یافت.
ممکن است ماجرای کرامتهای حضرت معصومه و امام رضا، منطق ریاضی را دچار تحیر کند و سوالی به سوالهایش بیفزاید، اما اگر آن منطق دیگر که گفتم در دست تو باشد، این کرامتها به جای افزودن سوالهایت، تو را به جواب میرساند.
*
هیچ وقت از این جنس حرفهایم را برایت نگفتهام. یعنی هیچ وقت احساس نکردهام که شنوندهی این حرفها باشی. اما همیشه در دلم گفتهام که دوای درد تو این حس گمشده است.
امیدوارم بتوانی پیدایش کنی، هر چند که بسیار سخت است.
وقتی از آقا، طلب پیام برای یک همایش میکنند و آقا با صراحت فلسفه آن همایش را زیر سوال میبرد، آن وقت است که یا باید به کل قید برگزاری آن همایش را زد و یا آن را برگزار کرد و پیام مذکور را خواند...
وقتی از رئیس سازمان دعوت میشود در یک همایش شرکت کند و ایشان فلسفه آن همایش را زیر سوال میبرد، آن وقت است که...
سوال: این خاطره آیت الله حق شناس در مورد چه کسی است؟
یک بار قبل از نماز صبح به مسجد رفتم، دیدم یک نفر دارد نماز شب می خواند، اما حالت عادی نبود، بین زمین و آسمان نماز می خواند.
الف- یک دانش آموز
ب- احمد علی
ج- آیت الله بهجت
د- آیت الله قاضی
حتماً به ذهن شریفتان هم نمی رسد که پاسخ صحیح، گزینه «ب» باشد! احمدعلی نیری. این خاطره را آیت الله حق شناس، در مراسم ختم شهید احمدعلی نیری تعریف کرده است.
*
در کلاس آمادگی دفاعی، دو سال است که از بچه ها می خواهم هر کدام نام یک شهید را برای خود انتخاب کنند و آن شهید را در کلاس معرفی کنند. بچه ها را در کلاس با همان نام صدا می زنم و از همین راه، با چند شهید آشنا شده ام که قبلاً نمی شناختم. از آن جمله: شهید ابراهیم هادی، شهید شاهرخ ضرغام و شهید احمدعلی نیری.
هر سه نفر با کتاب های گروه شهید ابراهیم هادی شناخته شدند. گروهی که ظاهرا بنای اصلی اش بر معرفی شهدای ناشناس و معمولی است. شهیدانی که شناختن آنها نشان می دهد جنگ ما، هنوز گنج بسیار زیادی برای استخراج دارد و هنوز فقط بخش کوچکی از این راه را رفته ایم. گنجی به بزرگی هزاران شهید دفاع مقدس.
*
کتاب عارفانه، در مورد شهید احمدعلی نیری است. شهیدی که در 19 سالگی به ملاقات خدا می رود، اما پیش از آن، مسیری را پیموده است که از بزرگان عرفان انتظار می رود.
شهید احمدعلی نیری، بر اثر ترک گناه به مقاماتی رسیده بود که برای بسیاری باورنکردنی است. اما جالب اینجاست که در بین مردم بسیار عادی زندگی می کرد. برخی برای آن که گناه نکنند، جامعه را ترک می کنند اما شهید احمدعلی نیری با زندگی در اجتماع و تلاش در بسیج و کار با بچه های هم سن یا کوچک تر (یا حتی بزرگ تر) گناه را ترک کرد و به مقامات معنوی رسید.
خواندن کتاب عارفانه را به شما پیشنهاد می کنم.
این چهار پیشنهاد کلی، نیازمند تعیین مصادیق دقیقتر است که جای آن در این نوشته نیست. در جلسات داخلی سازمان صدا و سیما، در مورد مصادیق دقیقتر (مخصوصاً برای بند اول) بحثهایی در جریان است. امید که جناب دکتر سرافراز بتوانند با انتخاب یک مسیر درست، سازمان صدا و سیما را به سمت وضعیت مطلوب حرکت دهند.
عزت الله ضرغامی جای خودش را به محمد سرافراز داد. حالا از این رئیس جدید صدا و سیما چه انتظاراتی داشته باشیم و چه انتظاراتی نداشته باشیم؟
1. قبلا گفته بودم (+و+و+) که صدا و سیما، یک سازمان بزرگ و پیچیده است که با یک تغییر کوچک نمیتوان خروجی دلخواه را از آن انتظار داشت. این موضوع ربطی به حضور آقای لاریجانی، ضرغامی یا سرافراز ندارد و هر کس که اینجا باشد، با مشکل پیچیدگی های داخلی سازمان درگیر خواهد بود. واضح است که مدیریت کردن یک سازمان پیچیده، به شدت مشکل است.
2. مشخص است (+) که سازمان صدا و سیما درگیر یک رقابت فزاینده است. رقابتی که نیازمند چابکی، دانایی و توانایی است. رسانه باید بتواند در این سپهر رسانهای، مخاطبان فعلی را حفظ کند، مخاطبان جدیدی برای خود خلق نماید و به هر دو گروه، صدای اسلام و انقلاب را برساند. وقتی توجه داشته باشیم که بسیاری از اعمال صدا و سیما به عنوان عکسالعملی به رقابت (بخوانید دشمنی) بعضی رسانه های داخلی و خارجی است، آنگاه تفسیر بعضی از اقدامات آسانتر خواهد شد.
3. سرعت تغییر و تحول رسانه بسیار بالاست. هم فناوری رسانه در حال تغییرات سریع است و هم مفاهیم رسانه ای. دنیای سیاست و فرهنگ نیز با سرعت فراوانی در حال تولید مفاهیم جدید و تغییر آرایش مفاهیم قبلی هستند. رسانه، برای آن که حداقل از تغییرات فناوری عقب نماند، نیازمند نیروهایی به روز و کاملاً آشنا با فناوری های روز است. نیروهایی که این فناوری ها را بشناسند اما در آنها غرق نشده باشند. اگر از این دو شرط اخیر، فقط یکی را در نظر بگیریم، حجم زیادی از سازمان را شامل می شود. تعداد زیادی نیرو (ی جوان) وجود دارد که فناوری های جدید را می شناسد و همچنین تعداد زیادی نیرو (ی پیشکسوت) در سازمان شاغل است که فناوری های جدید آنها را غرق که هیچ، به اندازه کافی خیس هم نکرده است. اما نیروهایی که فناوری بر آنها مسلط نباشد و آنها بر فناوری مسلط باشند، اندکند.
*
همه آنچه گفته شد و گفته نشد، نشان دهنده شرایط پیچیده رسانه ملی است: یک رقابت پیچیده در فضایی متحول شونده با رسانهای غیر قابل مدیریت! شرایطی که باعث میشود توقعها از آقای سرافراز زیاد باشد و نباشد. توقع برای آنچه باید انجام شود زیاد است و توقع برای آنچه میتوان انجام داد کمتر است. اما به نظر من، کاری هست که میتواند شرایط را تغییر دهد و امکانات در اختیار رئیس جدید را «قابل مدیریت» کند: چابکسازی سازمان صدا و سیما.
اگر آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم را در نظر داشته باشیم، راه تغییر همهی این معادلات، تغییر در داخل رسانهی ملی است. رسانهی ملی باید بار دیگر خویش را تعریف کند و همهی بخشهای زائد را «بی رحمانه» دور بریزد. سازمانی که طراحی و ساخت ساختمان، طراحی و ساخت استودیو، وارد کردن تجهیزات، پر کردن کپسول آتشنشانی، ثبت دامین «نقطه آی آر»، طراحی سایت، تعمیر رایانه، چاپ کتاب، ارائه نرمافزار ارسال و دریافت پیامک، ساخت میز کنفرانس و سالن آمفیتئاتر، طراحی سیستم گرمایش و سرمایش، چاپ روزنامه، تربیت دانشجو، نظارت بر نرمافزارهای نصب شده بر روی تلویزیونهای هوشمند و... همگی جزء وظایف غیر اصلی آن باشند، و وظایفی در آن سازمان چند بار چند بار انجام شود و در مقابل بخشی از وظایف مغفول بماند، قابل مدیریت نیست. اولین کار برای مدیریت صحیح سازمان صدا و سیما در این رقابت فزاینده، قابل مدیریت کردن این سازمان است